صدراصدرا، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره
سپهرسپهر، تا این لحظه: 11 سال و 1 روز سن داره

داداش کوچولوها

81- جواب دندانشکن

بهار خانوم دختر خاله ی باباست که تقریبا هم سن و سال آقا صدراست و به اتفاق مادر و خواهرش یکی دو روزی آمدن تهران. بعد از ساعتی که از آمدنشون گذشت از دایی حسین می خوان که ببردشون بیرون . توی محوطه مشغول بازی هستن که صدرا خانوم ازدانیان ( یزدانیان) و دخترشون الهی ( الهه ) رو می بینن, صدرا سلام میکنه و صدرا بهار رو معرفی میکنه , خانوم ازدانیان می پرسن که اگه این خانوم بهاره پس چرا هوا اینقدر سرده   و  صدرا: چون بهار الان سرماخورده .....
8 اسفند 1391

78- بعد از خیلی وقت

پسرک دو سال و ده ماهه ی ما کلی شیرین زبون تر شده و کارها و حرفاش متفاوت تر از گذشته که هم دل مامان و بابا مثل همه ی مامان باباهای دیگه قنج میره و هم خندهشون میگیره  مثلاً بعضی وقتا که مادر به پسر غذا میده و قاشق رو میبره به سمت دهان پسرش و میگه بیا؛ پسرش تو جواب بهش میگه بیا چیه قشنگ بگو بفرمایید. خلاصه که صاحب نظره تو بیشتر موارد .. راستی پسر قصه ی ما عاشق اینه که موقع پیاده روی دست تو دست مامان و بابا راه بره. تو راه برگشتی که از سفر به جزیره زیبای کیش داشتیم تو فرودگاه با همه سلام و احوالپرسی میکرد, بی اونکه بپرسن اسمش رو میگفت و باهاشون حرف میزد.  توی جزیره هم از همه ی چی به خصوص از پارک دلفینهاش خیلی خوشش اومده ب...
8 اسفند 1391

77 - قند و شکر میچکد از کنج دهانش 4

آخر شب موقع خداحافظی مامان نسرین میگه خوش آمدی , صدرا: باشه!!!    پدر تو ماشین میگه استدعا دارم  صدرا میگه کوووو    بازم تو ماشین داریم میریم , صدرا داره به پدرش مسیر رو میگه و آدرس میده, پدر میگه بریم جردن و  صدرا: جلوی در نهههههه  ...
8 اسفند 1391

76

علت تاخیر تو آپدیت کردن, خود پسرکه که به محض دیدن مادر پشت کامپیوتر می آد انقدر غر میزنه تا موفق میشه , شبها هم مادر از خستگی حس نداره ... شیرین زبونی های جوجه همچنان ادامه داره و بعضی وقتا چنانه که بلعیدنی میشه, از ان جمله هست: هیشکی بیاد منو بوس کنه... من از درخت پرتقال کندوندم ... یه چیزی رو نپیدا کردم!!   در حال قصابی:   رنگ آمیزی روی پوست میوه و مهر زدن روی کاغذ   بازی جدید ما با این کارتها که یک طرفش عکس مشابه و طرف دیگرش دو تا دو نت تصاویر مشابه دارن و ما به دو سه مدل بازی با این ها میکنیم , یکی اش همین که تو عکس میبینین, دومیش سودکوی تصویری و سومی بازی ادارکات فراحسی هست که تو کلاس نابغه های آسما...
8 اسفند 1391

75 - قند و شكر ميچكد از كنج دهانش ٣

مامان نسرينش داره نماز ميخونه، صدرا ميره چادرش رو از سرش در مي آره، مامان نسرين با خنده ميگه چه كار كردي نمازم رو شكستي، و پسرك به دنبال تكه هاي خرد شده نماز شكسته مي گرده و ميگه كوووو تو خيابون ماشين عروس در حال رد شدنه و عروس خانوم زير شنل، پسرك با هيجان، عروسه قايم شدههههه صدرا تو ماشين بابا جونشه و از شيشه عقب با مامان وبابا باي باي ميكنه و براشون بوس ميفرسته، يه آقاي موتور سوار تصور ميكنه صدرا با ايشونه و شروع ميكنه جوابش رو دادن كه صدرا اخم ميكنه خودش رو ميكشه كنارتر و ادامه باي باي و بوووس آخر شب اومده بخوابه مامان ميگه، پسرم شلوارت چرا خيسه؟! ميگه خيسه ديگه، تو آشپزخونه تو آبا خوردم زمين و بابايي خنديد از اين جواب دندانشكن ...
8 اسفند 1391